کد مطلب:43083
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:20
تفسير فراز 144 تا 154 خطبه 83 كه در آن امام علي دربارة لحظات مرگ ايراد فرموده، چيست؟
[آيا كسانيكه در روزگار و طراوت جواني بسر ميبرند، انتظاري جز خميدگي قامت در دوران پيري را ميكشند؟ آيا آنانكه در خوشيهاي صحّت و عافيت غوطهورند، جز انتظار ورود بيماريها را دارند؟ آيا شناوران در امتداد بقاء، انتظار ديگري جز انتظار لحظات منتهي به فنارا ميكشند؟ ـ با نزديك شدن زوال عمر و حرك به ديار ابديّت، با اضطرابي دردناك و درد تلخ ناگواريها و فرو دادن آب دهان با غصّه و اندوه در گلو و نگريستن پناه جويانه به ياري اولاد و خويشان و آشنايان عزيز و نيكان همدم. آيا آنهمه ياران و نزيكان توانستند مرگ را از آن مسافر زير خاك تيره دفع نمايند؟ و آيا آن گريه كنندگان توانستند سودي به حال آن راهرو ديار خاموشان برسانند؟!]
جواني رو به پيري و طراوت و شادابي رو به پژمردگي و گويائي
رو به خاموشي و انس جمعي رو به تنهائي
اينست قانون طبيعي كه جلوهگاه مشيّت خداوندي است و هيچ انساني اگرچه در نهايت قدرت بوده باشد نميتواند از اين مسير منحرف شود. اگر بر بال فرشتهنشيني و از همة فضاهاي بيكران بگذري و براي خود منزلگهي پيدا كني كه ديوارهايش از پولاد باشد، و حواسّت از هرگونه حركت و استمرار قطع شود تا گذشت زمان را از درونت براني و مرور لحظات را احساس نكني، باز مرگ سراغت را خواهد گرفت و تا بخود بيائي قدّ رعناي همچون سرو آزادت خميده و براي برخاستن بايد دستت را بگيرند يا دست به ديوار زده براي برخاستن و راه رفتن از ديوار يا عصا استمداد خواهي نمود. اگر روي از گذشت فصول برتافته و خود را در فضائي ببيني كه فوق توالي فصول بوده باشد، باز چروكهاي يأس آور گذشت ساليان عمر و نزديكي به گور تيره و تار را در چهرهات نمايان خواهي ساخت. در آن هنگام كه از ميان زلف و گيسوي انبوه و مشكين تو، تارهائي از موهاي سفيد روئيدن گرفتند و رو به افزايش نهادند تدريجاً پيغام طلوع بامداد ابديّت را براي تو خواهند آورد و ضمناً تبديل حرارت جواني را بر سردي پيري با شروع ريزش اوّلين دانههاي برف خزاني اعلان خواهند كرد.
اگر همة قوانين طبّ و همة دواها و وسائل پيشگيري امراض در اختيارت باشد، بالأخره فعّاليّت مستمرّ كارگاه بدن تدريجاً اجزاء آن را فرسوده ساخته از كار خواهد انداخت. حواسّ بروني طبيعي و نيروهاي مغزي يكي پس از ديگري و گاهي بطور دستهجمعي سند باز نشست خود را از قوانين طبيعي جاريه بر آنها، گرفته و بتو ارائه خواهند داد. با مرور لحظات و دقائق و ساعات و روزها، انتظار فنا و زوال كه در دوران جواني و روزگار طراوت و شادابي بسيار ضعيف و احياناً غيرقابل وقوع جلوه ميكرد، كمكم به فعليّت خود نزديكتر ميشود.
آرام آرام نگاههاي گرم و مشتاقانة ياران و خويشاوندان جاي خود را به نگاههاي سرد و يأسآميز ميدهد و تدريجاً طعم تلخ تنهائي ذائقة جان آدمي را زجر ميدهد و بدين ترتيب نزديك شدن به ديار خاموشان را احساس ميكند. اين يك جريان بديهي در زندگي است كه حتّي يك فرد نميتواند آن را انكار كند. آنچه كه مهمّ است اينست كه آيا انسان بنشيند و فقط ناظر اين جريان باشد و موجوديّت خود را در اين جريان رها كند؟ و آيا انسان ميتواند خود را در اين حركت صعودي و نزولي از روياروئي با سئوال «پس چه بايد كرد؟» كنار بكشد؟! و زندگي را در گرفتن از طبيعت و همنوعان خود و پس دادن آنها خلاصه نمايد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 13
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.